اگر راست مىگوييد سورهاى مانند آن بياوريد
ادامه مطلب
ادامه مطلب
بر طبق قرآن, آفرينش اين جهان در شش روز يا شش هنگام صورت گرفته است
اين موضوع در ۱۰ آيه شرح داده شده است
بقیه مطالب را در ادامه مطلب بخوانید
مطالعه این کتاب به فرهنگیان عزیز توصیه می شود.
تصویر روی جلد و مشخصات داخلی آن را در تصویرزیرمی بینید.

.jpg )
.jpg )
مثل هاى آموزنده قرآن
(در تبيين پنجاه و هفت مثل قرآنى)
آية الله جعفر سبحانى
- فهرست -
فهرست مطالب
مقدمه مولف
1 : ((مَثَل )) و ((مِثل )) در لغت و قرآن
2 : ((مثل ))هاى رايج در محاورات مردم
3: سيماى ((مثل ))هاى قرآن
4: مثل صريح و كامن يا آشكار و پنهان
5: ويژگى مثل هاى مكى و مدنى
6 : آياتى كه از آنها به عنوان مثل بهره مى گيرند:
مثل يكم : خاموشى نور در بيابان تاريك و وحشت زا
مثل دوم : گروه سرگردان در بيابان تاريك و وحشت زا
مثل سوم : معبودانى پست تر از پشه
مثل چهارم : دلهاى سخت تر از سنگ
مثل پنجم : بسان جاندارى كه جز داد و فرياد، بهره اى نمى برد
مثل ششم : در كشاكش سختى ها و ناراحتى ها
مثل هفتم : بسان دانه اى كه به هفتصد دانه تبديل مى شود
مثل هشتم : بسان كشتزارى بر سنگ خارا
مثل نهم : انفاق خالصانه در راه خدا
مثل دهم : منت پس از انفاق يا آتشبارى در باغ زندگى
مثل يازدهم : رباخواران بسان ديوانگان فاقد تعادل !
مثل دوازدهم : عيسى نيز همچون آدم ، پدر نداشت
مثل سيزدهم : انفاق كافران بسان زراعتى در گردباد سوزان
مثل چهاردهم : زندگى در نور ايمان ، با زندگى در تاريكى كفر برابر نيست
مثل پانزدهم : قلب مومن بسان سرزمين پاكيزه
مثل شانزدهم : دانشمند بد فرجام بسان حيوان درنده است
مثل هفدهم : بناى استوار و بناى ناپايدار
مثل هيجدهم : جهان ناپايدار بسان بهار زودگذر
مثل نوزدهم : دو گروه بينا و نابينا يكسان نيستند
مثل بيستم : فرياد رسانانى بيچاره و زبون
مثل بيست و يكم : مقايسه حق و باطل
مثل بيست و دوم : همچون خاكسترى در تندباد
مثل بيست و سوم : عقيده پاك همچون شجره طيبه است
مثل بيست و چهارم : انديشه ناپاك بسان درخت ناپاك است
مثل بيست و پنجم : بسان ملت هاى پيشين
مثل بيست و ششم : بسان موجود ناتوان كه نياز به غذا و فرزند دارد
مثل بيست و هفتم : موقعيت معبودهاى دروغين و معبود واقعى
مثل بيست و هشتم : موقعيت مومن و كافر
مثل بيست و نهم : بسان زنى كه رشته ها را، وا مى تابد
مثل سى ام : كفران نعمت هاى مادى و معنوى
مثل سى و يكم : ميانه روى در انفاق
مثل سى و دوم : منطق مومن و كافر در جهان آفرينش
مثل سى و سوم : زندگى زودگذر بسان گياهان سرسبز
مثل سى و چهارم : معبودانى پست تر از مگس
مثل سى و پنجم : بسان ستاره فروزان
مثل سى و ششم : بسان سراب است نه آب
مثل سى و هفتم : شبى تاريك در دل درياى مواج
مثل سى و هشتم : پناهگاهى سست تر از لانه عنكبوت
مثل سى و نهم : شريكانى دون و پست
مثل چهلم : پست تر از آب تلخ
مثل چهل و يكم : بينا و نابينا، تاريكى و نور يكسان نيست
مثل چهل و دوم : سرگذشت قوم انطاكيه
مثل چهل و سوم : زندگى پيشين بسان حيات نخستين
مثل چهل و چهارم : بسان بنده يك شخص ، و بنده چند شخص
مثل چهل و پنجم : سنت الهى درباره مستكبران
مثل چهل و ششم : نمونه اى براى آيندگان
مثل چهل و هفتم : معبودان دروغين ، نه همچون مسيح و فرشته
مثل چهل و هشتم : وصف بهشت موعود
مثل چهل و نهم : بسان كشتزارى استوار و شكوفا
مثل پنجاهم : ادوار پنج گانه عمر
مثل پنجاه و يكم : دو سرنوشت يكسان
مثل پنجاه و دوم : نويدى مانند نويد شيطان
مثل پنجاه و سوم : دلهاى سخت تر از صخره ها
مثل پنجاه و چهارم : چهارپايى بر او كتابى چند
مثل پنجاه و پنجم : گنهكارانى مانند همسران نوح و لوط
مثل پنجاه و ششم : همچون زنان پرهيزگارى مانند همسر فرعون و مريم
مثل پنجاه و هفتم : كدام يك از دو گروه ، راه به مقصد مى برند
|
|
روش آموزشی قرآن بیان کلیات و اصول عمومی است، تشریح مصادیق و جزئیات غالباً بر عهده پیامبر گرامی(ص) میباشد. |
|
|
«اِنَّ اوّل بيت وضع للناس للّذي ببكّة مباركاً و هدي للعالمين فيه آيات بينات مقام ابراهيم و من دخله كان آمنا وللّه علي الناس حج البيت من استطاع اليه سبيلا و من كفرفانَّ اللّه غني عن العالمين». 1
«تحقيقاً اولين خانه اي كه براي انتفاع عبادي مردم نهاده شد، خانه اي است كه در سرزمين بكّه(مكّه) قرار دارد. اين خانه براي آن نهاده شد كه منشأ بركات فراوان و هدايت جهانيان باشد، در اين خانه نشانه هاي فراواني بر توحيد خداست; از آن جمله «مقام ابراهيم» ـ سلام اللّه عليه ـ است و هركس وارد اين سرزمين شد، شرعاً در امان است و حج اين خانه از طرف خدا بر آنان كه قدرت رفتن به سوي آن را دارند لازم گرديده و هركس استطاعت داشته و مُشرّف نشود، كفر عملي ورزيده است. تحقيقاً ذات اقدس اله، از همه جهانيان بي نياز است.»
عبادات كه به عنوان هدف آفرينش انسان (1) تعيين شده است اسرارى دارد كه اين سرار غير از آداب و احكام ظاهرى عبادات مىباشد. نوعا عبادات و فرائض الهى با اختلاف درجات فراوانى كه نسبتبه هم دارند، براى تقويتبعد روحانى و نفسانى و در جهتسير و سلوك انسان وضع شده تا از عوالم جسمانى به عوالم روحانى تكامل يابند و به مقام قرب الهى برسند.
يكى از مزايايى كه خداوند متعالى به مومنان, اختصاص داده اين است كه اگر شخص موئمن, ايمان خودش را تا هنگام مرگ حفظ كند و مرتكب گناهانى نشود كه سلب توفيق و سو عاقبت و سرانجام شك و ترديد يا انكار و جحود را به بار مىآورد, و در يك جمله ((اگر با ايمان از دنيا برود)) به عذاب ابدى, مبتلاً نخواهد شد.
پوشش و عفاف از آن جهت كه يك امر فطري است و براي حيات اجتماعي انسان ضرورت دارد، در اديان و مذاهب الاهي داراي جايگاه خاصي است. تمام اديان آسماني، حجاب و پوشش را بر زن واجب و لازم شمردهاند و جامعه بشري را به سوي آن فراخواندهاند؛ زيرا حيا و لزوم پوشش به طور طبيعي در نهاد زنان به وديعت نهاده شده و احكام و دستورهاي اديان الاهي هماهنگ و همسو با فطرت انساني تشريع شده است.
ملكيان اصفهانى، حسين. كارشناسى ارشد عرفان اسلامى دانشگاه آزاد اسلامى، واحدعلوم و تحقيقات. استاد راهنما: حاكمى، اسماعيل. 1377.
مرتضى حاج حسينى
مقدمه
يكى از مباحثى كه در قرآن و سنت، با اهميتويژهاى، مطرح گرديده بحث فطرت است.فطرتمندى انسان، فطرى بودن دين، فطرتپسندى حسن عدل و قبح ظلم، معلوم بودنفجور و تقوى به الهام فطرى، اعتراف رسمىانسان به ربوبيت الهى در عالم ذر و عهد وپيمان خداوند با او در عدم تبعيت از شيطان ازجمله مسائلى است كه آيات قرآن و رواياتائمه معصومينعليهم السلام بر آن دلالت صريح دارند.
اماآنچه مهماست اينكه گرچه در پارهاىآيات، انسان فطرتمند معرفى شده و بحث ازالهام فطرى فجور و تقوى به انسان به ميان آمدهاست ولى در بعضى آيات ديگر، انسان به عنوانموجودى ظلوم، جهول، هلوع، كفار و طغيانگرمطرح شده است.
اگر، در پارهاى از آيات، دين امرى فطرىمعرفى گرديده و يا اقامه عدل هدف ارسالپيامبران دانسته شده است، كه به دنبال فطرىبودن دين، عدالتخواهى و اقامه قسط و عدل نيزفطرى خواهد بود، اما در پارهاى ديگر ازآيات، سبب تشريع دين، بروز اختلاف اوليهبين انسانها و نياز اضطرارى آنها به دين وقوانين لازم براى رفع اختلافات، بيان گرديدهاست كه بر اساس آن، چنين استنباط مىشود كهدين مولودى اجتماعى است كه انسانها به حكماضطرار و به منظور رفع اختلاف به آن پناهبردهاند، نه به حكم فطرت. البته اين مطلب بانظريه برخى از جامعهشناسان نزديكى زيادىدارد.
همچنين اگر در برخى آيات، از اعترافرسمى انسان به ربوبيت الهى و عهد و پيمانخداوند با او در تبعيت نكردن از شيطان سخنبه ميان آمده است در برخى ديگر از آيات،خالى بودن ذهن انسان در بدو تولد از هرگونهشناخت و معلومى مطرح شده است كه اين نيز بانظريه روانشناسان قرابت دارد.
لذا، در اين مقال، برآنيم تا ضمن بحث ازمعناى لغوى فطرت، با توجه به وزن و صيغه آندر كلام عرب، كاربرد و مشتقات آن در قرآن وتفاوت آن با طبيعت و غريزه، به تبيين بينشخاص قرآن درباره فطرت و پيامدهاىاجتماعى آن بپردازيم. كوشش شده است تا بابهرهجويى از نظريه بديع علامه طباطبائىرحمه اللهدر تفسير الميزان، كه كمتر بدان توجهشده است، به زدودن پارهاى از ابهاماتبپردازيم.
از نگاه علامه طباطبايى در تفسير الميزان قصههاى قرآن حاوى حوادثىاز گذشته است كه ذكر آنها مىتواند وسيله هدايت انسان باشد. به همين روىبسا قسمتهاى يك قصه در مواضع مختلف قرآن پراكنده شده است. روشعلامه در بيان داستانهاى قرآن چنين است كه آيات پراكنده مربوط راگردآورى مىكند و صورت كامل آنها را ارايه مىنمايد. نيز چنانچه درروايات اطلاعاتى درباره داستانها آمده باشد و با قرآن و عقل و طبع سليممخالفتى نداشته باشد، نقل آنها را بىاشكال مىشمارد. البته يادآور مىشودكه اين اخبار آحادند و جز در احكام حجيت ندارند، در ميان قصهها پارهاىاخبارخرافىواسرائيلى نيز از سوى مسلمانان يهودىالاصل مثل كعبالاحبارراه يافته است كه علامه نقل آنها را جايز نمىداند. درمقاله حاضر با عنايتبهآنچه آمد، قصههاى يوسف، سليمان،يونس،هاروت و ماروت در تفسيرالميزان بررسى شده است.
كليد واژهها: الميزان، قصص، اسرائيليات، احاديث، يوسف، سليمان،يونس، الياس، ايوب، خضر، عصاى موسى، هاروت و ماروت.